اگه میشد دستتو میگرفتم میبردمت توی جلدم و بهت میگفتم: ببین، این دشت غم که میبینی همش مال منه. این رشته هایی که مثل سیمای گره خورده هندزفرین و هیچوقت باز نمیشن فکرای منن. اون خاک و آواری که رو زمین ریخته دیوار محکمی از اعتماد و محبت بود بین من و آدمایی که فکر میکردم دوستامن. اون خورده شیشه هایی که روی زمین ریختنو میبینی؟ اونا تیکه های قلب منن. به دریای اون سمت که انتها نداره نگاه کن. قطره قطرش اشکایین که ریخته نشدن. حتی کوه هایی که روبه رومون محکم وایسادن، جنسشون از سنگ درد و کانی غصه ست نه خاک و کلوخ واقعی...
منبع: وب یگانه جونم(کلیک)
- پنجشنبه ۲۲ دی ۰۱